نفقه

نفقه

مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى    ج‏19    223    رعايت جانب زن در مسائل مالى .....  ص : 220

اسلام به شكل بى‏سابقه‏اى جانب زن را در مسائل مالى و اقتصادى رعايت كرده است. از طرفى به زن استقلال و آزادى كامل اقتصادى داده و دست مرد را از مال و كار او كوتاه كرده و حق قيمومت در معاملات زن را- كه در دنياى قديم سابقه ممتد دارد ودر اروپا تا اوايل قرن بيستم رايج بود- از مرد گرفته است،(‌«لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ» «1» مردان را از آنچه كسب مى‏كنند و به دست مى‏آورند بهره‏اى است و زنان را از آنچه كسب مى‏كنند و به دست مى‏آورند بهره‏اى است.در آيه ديگر فرمود: «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْاقْرَبونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْاقْرَبونَ» و از طرف ديگر با برداشتن مسؤوليت تأمين بودجه خانوادگى از دوش زن، او را از هر نوع اجبار و الزام براى دويدن به دنبال پول معاف كرده است.

غرب پرستان آنگاه كه مى‏خواهند به نام حمايت از زن از اين قانون انتقاد كنند، چاره‏اى ندارند از اينكه به يك دروغ شاخدار متوسل شوند. اينها مى‏گويند: فلسفه نفقه اين است كه مرد خود را مالك زن مى‏داند و او را به خدمت خود مى‏گمارد. همان طورى كه مالك حيوان ناچار است مخارج ضرورى حيوانات مملوك خود را بپردازد تا آن حيوانات بتوانند به او سوارى بدهند و برايش باركشى كنند، قانون نفقه هم براى همين منظور حداقلِ بخور ونمير را براى زن واجب كرده است.

اگر كسى قانون اسلام را در اين مسائل از آن جهت مورد حمله قرار دهد كه اسلام بيش از حد لازم زن را نوازش كرده و مرد را زير بار كشيده و او را به صورت خدمتكار بى مزد و اجرى براى زن در آورده است، بهتر مى‏تواند به ايراد خود آب و رنگ و سر و صورتى بدهد تا اينكه به نام زن و به نام حمايت زن بر اين قانون ايراد بگيرد.

حقيقت اين است كه اسلام نخواسته به نفع زن و عليه مرد يا به نفع مرد و عليه زن قانونى وضع كند. اسلام نه جانبدار زن است و نه جانبدار مرد. اسلام در قوانين خود سعادت مرد و زن و فرزندانى كه بايد در دامن آنها پرورش يابند و بالأخره سعادت جامعه بشريت را در نظر گرفته است. اسلام راه وصول زن و مرد و فرزندان آنها و جامعه بشريت را به سعادت، در اين مى‏بيند كه قواعد و قوانين طبيعت و اوضاع و احوالى كه به دست توانا و مدبر خلقت به وجود آمده ناديده گرفته نشود.

همچنانكه مكرر گفته‏ايم اسلام در قوانين خود اين قاعده را همواره رعايت كرده است كه مرد مظهر نياز و احتياج و زن مظهر بى‏نيازى باشد. اسلام مرد را به صورت خريدار و زن را به صورت صاحب كالا مى‏شناسد. از نظر اسلام در وصال و زندگى مشترك زن و مرد، اين مرد است كه بايد خود را به عنوان بهره گير بشناسد و هزينه اين كار را تحمل كند. زن و مرد نبايد فراموش كنند كه در مسأله عشق، از نظر طبيعت دو نقش جداگانه به عهده آنها واگذار شده است. ازدواج هنگامى پايدار و مستحكم و لذت بخش است كه زن و مرد در نقش طبيعى خود ظاهر شوند.

علت ديگر كه براى لزوم نفقه زن بر مرد در كار است اين است كه مسؤوليت و رنج و زحمات طاقت فرساى توليد نسل از لحاظ طبيعت به عهده زن گذاشته شده است.

آنچه‏در اين كار از نظر طبيعى به عهده مرد است يك عمل لذت بخش آنى بيش نيست.

اين زن است كه بايد اين بيمارى ماهانه را (در غير ايام كودكى و پيرى) تحمل كند، سنگينى دوره باردارى و بيمارى مخصوص اين دوره را به عهده بگيرد، سختى زايمان و عوارض آن را تحمل نمايد، كودك را شير بدهد و پرستارى كند.

اينها همه از نيروى بدنى و عضلانى زن مى‏كاهد، توانايى او را در كار و كسب كاهش مى‏دهد. اينهاست كه اگر بنا بشود قانون، زن و مرد را از لحاظ تأمين بودجه زندگى در وضع مشابهى قرار دهد و به حمايت زن بر نخيزد، زن وضع رقت بارى پيدا خواهد كرد. و همينها سبب شده كه در جاندارانى كه به صورت جفت زندگى مى‏كنند، جنس نر همواره به حمايت جنس ماده برخيزد، او را در مدت گرفتارى توليد نسل در خوراك و آذوقه كمك كند.

بعلاوه زن و مرد از لحاظ نيروى كار و فعاليتهاى خشن توليدى و اقتصادى، مشابه و مساوى آفريده نشده‏اند. اگر بناى بيگانگى باشد و مرد در مقابل زن قد علم كند و به او بگويد ذره‏اى از درآمد خودم را خرج تو نمى‏كنم، هرگز زن قادر نيست خود را به پاى مرد برساند.

گذشته از اينها و از همه بالاتر اينكه احتياج زن به پول و ثروت از احتياج مرد افزونتر است. تجمل و زينت جزء زندگى زن و از احتياجات اصلى زن است. آنچه يك زن در زندگى معمولى خود خرج تجمل و زينت و خودآرايى مى‏كند برابر است با مخارج چندين مرد. ميل به تجمل به نوبت خود ميل به تنوع و تفنن را در زن به وجود آورده است. براى يك مرد يك دست لباس تا وقتى قابل پوشيدن است كه كهنه و مندرس نشده است، اما براى يك زن چطور؟ براى يك زن تا وقتى قابل پوشيدن است كه جلوه تازه‏اى به شمار رود. اى بسا كه يك دست لباس يا يكى از زينت آلات براى زن ارزش بيش از يك بار پوشيدن را نداشته باشد. توانايى كار و كوشش زن براى تحصيل ثروت از مرد كمتر است، اما استهلاك ثروت زن به مراتب از مرد افزونتر است.

بعلاوه زن باقى ماندن زن، يعنى باقى ماندن جمال و نشاط و غرور در زن، مستلزم آسايش بيشتر و تلاش كمتر و فراغ خاطر زيادترى است. اگر زن مجبور باشد مانند مرد دائماً در تلاش و كوشش و در حال دويدن و پول درآوردن باشد، غرورش در هم مى‏شكند، چينها و گره‏هايى كه گرفتاريهاى مالى به چهره و ابروى مرد انداخته است در چهره و ابروى او پيدا خواهد شد. مكرر شنيده شده است زنان غربى كه بيچاره‏ها دركارگاهها و كارخانه‏ها و اداره‏ها اجباراً در تلاش معاشند، آرزوى زندگى زن شرقى را دارند. بديهى است زنى كه آسايش خاطر ندارد، فرصتى نخواهد يافت كه به خود برسد و مايه سرور و بهجت مرد نيز واقع شود.

لذا نه تنها مصلحت زن، بلكه مصلحت مرد و كانون خانوادگى نيز در اين است كه زن از تلاشهاى اجبارى خردكننده معاش معاف باشد. مرد هم مى‏خواهد كانون خانوادگى براى او كانون آسايش و رفع خستگى و فراموشخانه گرفتاريهاى بيرونى باشد. زنى قادر است كانون خانوادگى را محل آسايش و فراموشخانه گرفتاريها قرار دهد كه خود به اندازه مرد خسته و كوفته كار بيرون نباشد. واى به حال مردى كه خسته و كوفته پا به خانه بگذارد و با همسرى خسته‏تر و كوفته‏تر از خود روبرو شود. لهذا آسايش و سلامت و نشاط و فراغ خاطر زن براى مرد نيز ارزش فراوان دارد.

سرّ اينكه مردان حاضرند با جان كندن پول درآورند و دو دستى تقديم زن خود كنند تا او با گشاده دستى خرج سر و بر خود كند اين است كه مرد نياز روحى خود را به زن دريافته است؛ دريافته است كه خداوند زن را مايه آسايش و آرامش روح او قرار داده است (وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ الَيْها) «1»؛ دريافته است كه هر اندازه موجبات آسايش و فراغ خاطر همسر خود را فراهم كند، غير مستقيم به سعادت خود خدمت كرده است و كانون خانوادگى خود را رونق بخشيده است؛ دريافته است كه از دو همسر لازم است لااقل يكى مغلوب تلاشها و خستگيها نباشد تا بتواند آرامش دهنده روح ديگرى باشد، و در اين تقسيم كار آن كه بهتر است در معركه زندگى وارد نبرد شود مرد است و آن كه بهتر مى‏تواند آرامش دهنده روح ديگرى باشد زن است.

زن از جنبه مالى و مادى نيازمند به مرد آفريده شده است و مرد از جنبه روحى. زن بدون اتكاء به مرد نمى‏تواند نيازهاى فراوان مادى خود را- كه چندين برابر مرد است- رفع كند. از اين رو اسلام همسر قانونى زن (فقط همسر قانونى او را) نقطه اتكاء او معين كرده است.

زن اگر بخواهد آن‏طور كه دلش مى‏خواهد با تجمل زندگى كند، اگر به همسر قانونى خود متكى نباشد به مردان ديگر متكى خواهد شد. اين همان وضعى است كه مع الاسف نمونه‏هاى زيادى پيدا كرده و رو به افزايش است.

(برگرفته از کتاب نفقۀ زوجه دکتر حسن فرشتیان)

نفقۀ زوجه عبارت است از نیازمندی های زندگی زوجه که مرد قانوناموظف به پرداخت آن است مانند خوراک، پوشاک و مسکن ( حتی در قانون مدنی خادم نیز تصریح شده در صورت عادت زن به داشتن خادم یا احتیاج او.

ویژگی های نفقۀ زوجه:

1.     تقدم نفقۀ زوجه بر نفقۀ سایر خویشان (مانند پدر و مادر)

2.  تقدم نفقۀ زوجه بر سایر بدهی های شوهر.  ( قانون مدنی: در صورت ورشکستگی شوهر، زن مقدم بر غرما خواهد بود...)

3.     تبدیل شدن نفقه همسر به دین

یعنی نفقۀ گذشتۀ زن (که مرد نپرداخته) تبدیل به بدهی می شود و بر ذمۀ مرد باقی می ماند و زوجه حق مطالبه آن را دارد. بر خلاف نفقۀ سایر خویشان که فقط نسبت به حال و آینده قابل مطالبه است لذا اگر مردی نفقۀ اقاربش را ندهد نسبت به نفقۀ گذشته فقط مرتکب معصیت شده و این نفقه قابل مطالبه نیست بر خلاق نفقۀ زوجه که اگر مرد آ« راندهد  نسبت به گذشته علاوه بر آن که مرتکب گناه شده زوجه حق مطالبه نیز دارد.

4.     در حال طلاق رجعی نیز در دورۀ عده نفقۀ زن بر عهدۀ شوهر است.

ضمانت اجرایی نفقۀ زن

فقها اتفاق نظر دارند که اگر شوهر توانایی مالی داشته باشد ولی نفقۀ همسرش را نپردازد حاکم او را مجبور می کند که نفقۀ او را بپردازد واگر شوهر مال آشکاری داشته باشد حاکم از آن مال، نفقۀ زوجه را می پردازد. و اما اگر به هیچ صورتی به دست آوردن نفقه از وی ممکن نباشد و شوهر از پرداخت خودداری ورزد بعضی از فقها نظر داده ان دکه حاکم دستور می دهد زوج را زندانی کنند. و برخی دیگر از فقها معتقدند که حاکم شوهر را به شیوه ای که صلاح بداند تعزیر کند. ( در قانون تعزیرات اسلامی مادۀ 105: دادگاه می تواند او را به شلاق تا 76 ضربه محکوم کند)

 




:: موضوعات مرتبط: مذهبی , ,
:: برچسب‌ها: نفقه"اسلام به شكل بى‏سابقه‏اى جانب زن را در مسائل مالى و اقتصادى رعايت كرده است , از طرفى به زن استقلال و آزادى كامل اقتصادى داده و دست مرد را از مال و كار او كوتاه كرده و حق قيمومت در معاملات زن را- كه در دنياى قديم ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد احمدی
تاریخ : پنج شنبه 29 فروردين 1392
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: